جدول جو
جدول جو

معنی لشه واش - جستجوی لغت در جدول جو

لشه واش
علف هرزی در مناطق ییلاقی لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ / تُ رُ شَ / شِ)
به لغت تنکابن حماض است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ترشه و حماض شود
لغت نامه دهخدا
(شُلْ لَ / لِ)
کته ای از ماش و برنج. آش از ماش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
به لغت تنکابن اسم ’شواصرا’. (تحفۀ حکیم مؤمن) (از فهرست مخزن الادویه) : به ونداد هرمزکوه اذخر روید چنانکه به مکه و ایشان (اهل طبرستان) آن را مشکواش می گویند و دست اشنان از آن می سازند. (تاریخ طبرستان). و رجوع به شواصرا شود
لغت نامه دهخدا
(شَهْ)
شاه باش. در تداول عامه، سکه یا نقل که بر سر داماد و عروس نثار کنند. نثار. رجوع به شاه باش و شاباش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شه باش
تصویر شه باش
سکه یا نقل که بر سر داماد و عروس نثار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گیاه خوراکی و نوعی خورش به همین نام
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی خورشت مازندرانی، نوعی سبزی
فرهنگ گویش مازندرانی
علفی هرز و بسیار تلخ که تغذیه ی آن موجب خون ریزی در احشام
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی خورشت بومی، نوعی سبزی
فرهنگ گویش مازندرانی
نام روستایی در نور، از محله های قدیمی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی